۱۳۸۹ آبان ۸, شنبه

لیلی و مجنون

دیشب صدای تیشه از بیستون نیامد
حتما عروسی کرده  مجنون عصر دیروز

تصویری از مجنون

چیه خب من نمیتونم دست ببرم تو شعرا خب فرهاد عروسی نکرده که ..... مجنون عروسی کرده

بله گویا مجنون هم بلاخره به لیلیش رسید و دیشب مراسم عقدش بود .
چیز جالبتر  چهره های متعجب دوستان بعد از شنیدن این خبر بود ...!
به گزارش سرویس اعزامی به 409 از هنگام شنیدن این خبر موجی از تعجب  در این منطقه از خاور میانه حکم فرما شده است.
از پیامدهای  این خبر پدیده ای نادر به اسم شاخ در آوردن بود که  در میان اهالی این قسمت از خاور میانه به وجود آمد .
از همین جا این پیوند را به لیلی و مجنون گرامی تبریک عرض میکنم !
خبر نگار اعزامی به 409 امیر سهرابی !!!!!

۱۳۸۹ مهر ۲۴, شنبه

بدون شرح

مداد رو دوست دارم چون میتونم باهاش بنویسم !
اما پاکن رو بیشتر  دوست دارم چون هر وقت غلط بنویسم میتونم باهاش غلطام رو پاک کنم !
گچ رو دوست دارم چون میتونم باهاش روی تخته  ها  بنویسم !
اما تخته پاکن رو بیشتر دوست دارم چون میتونم اشتباهام رو باهاش پاک کنم !
و خودکار رو دوست ندارم چون اگر باهاش چیزی رو غلط بنویسم مجبورم خطش بزنم !




امیدوارم همیشه اشتباهاتم رو با مداد یا گچ بنویسم که هر وقت خواستم پاکش کنم 
نه با جوهر تعصب که نشه پاکش کرد !

۱۳۸۹ مهر ۱۰, شنبه

نجات یافتگان


-بهت میگم  به من نگو... خواهر ، منم آدمم  منم اسم دارم
یه چیزی بگو بتونم ولت کنم
-ترشیده 
ترشیده صدای صدام
حالا شد

-اصلا بیا بحث رو عوض کنییم :
اسمت چیه :رضا اسم تو چیه
-اسم تو چیه قندی مریم قندی

-جنگ تموم شد –جنگ تموم شد 
-خفش کن اون رادیو رو 
خفش کن خفش هق هق ه....

-ما که نماز خون نشدییم تو مارو ببر کلیسا
-تا وقتی چراغ روشن شد صلوات بفرستی !

-از مردن میترسم
-از زنده بودن باید ترسید


-هنوز پدر سوخته بازیام یادم نرفته
-آقا رضا
-هیچی
وایسا  گفتم وایسا

اینا همه دیالگای فیلم نجات یافتگان رسول ملاقلی پور.

امشب برای بیستمین بار فیلم نجات یافتگان استاد ملا قلیی پور رو دیدم که از نظر من یه فیلم فوقالعاده از دفاع مقدس یه فیلم از چند تا آدم با دیدگاه های مختلف به جنگ و حضور در جنگ  یه دید به جنگ از زاویه ای که کمتر کسی بهش توجه کرد .


با تکرار  نوشتن هر کدوم از این دیالوگا مو به تنم سیخ شد 


منبع عکس

بدون شرح

روی مهرش کنده  بود سکوت
و هر نامه اش را به جای امضا با  سکوت مهر میکرد!
وقتی جواب نامه اش می آمد تنها چیزی که درصفحه به چشم میخورد ، یک مهر باطل شد کنار مهر اول بود .
چه نامه هایی که در سکوت لبهایشان به دست چشمانشان مهر باطل شد نخورد