سلام... من اومدم... غیر این وبلاگ دیگه نداری؟ ، اگه داری بگو بیام سر بزنم ، فالو کنم...
راستی الآن یه چیزی شنیدم که شاخ در آوردم همسایه اونوری از ترس شهرداری برداشته با کلنگ دیوار حیاط خلوت خونشو خراب کرده...هنوز شهرداری نیومده ، اگرم بیاد کلی می خنده از دست این...طفلی زنش اومده پیش مادر من داره گریه می کنه می گه...هرچی نامحرمه داره تو خونه منو می بینه!
جدا بعضی از مردا چقدر ترسو اند...
در کل این وبلاگت از اون یکی به نظرم قشنگتره...
هم طرحش...هم حرفش...دیگه شاعرا یه وب واسه شعر دارن یه وب واسه حرف...دیگه...ای بابا!
این همه گفتم راجع با این متن قشنگت حرفی برای گفتن ندارم...یعنی جای حرف نذاشتی... عکسم همینطور... ولی می گم:
نمیدونم! ولی میتونم پیش بینی کنم چه حس مزخرفیه اون روز اخری که اخرین کلاسه دوره کارشناسیه!
ولی خب چی کار میشه کرد! ایشالا کنکورتون رو به بهترین شکل بدین و دوره ارشدتون هم مثل کارشناسی پر باشه از خاطره های زیبا:) و این که خاطره های گذشتون به تازگی روزهایی که اتفاق افتادن تا همیشه توی ذهنتون بمونه و به داشتن شون افتخار کنید:)
و این که گروه های دوستیتون و جمع زیبای رفاقت هاتون هم همیشه براتون موندگار باشه:)
به زاد چهر گرامی : از روز آخر تنهایی روز آخر که مزخرف در مورد ارشدم هر چی خدا بخواد همون میشه . خدا نگه داره همه جمع دوستی روخاطراتم هیچ کدوم پاک نمیشه کما اینکه خیلیاش باد پا شه :) ممنون که سر زدیید .
گچ اون بقل اگر میخوای روی تخته سیاه چیزی بنویسی یه گچ بردارو هر چی میخوای روش بنویس تو با چه رنگی مینویسی ؟ آبی ! قرمز! سبز! یا باصورتی که مخصوص مبصر یا همون مبسر!
عالی عالی
پاسخحذفولی تیتر حقیقت اون طور که باید باشد نیست ...
به خسروی عزیز :
پاسخحذفنظر لطفت
انشالله عوض میکنم
سلام...
پاسخحذفمن اومدم...
غیر این وبلاگ دیگه نداری؟ ، اگه داری بگو بیام سر بزنم ، فالو کنم...
راستی الآن یه چیزی شنیدم که شاخ در آوردم همسایه اونوری از ترس شهرداری برداشته با کلنگ دیوار حیاط خلوت خونشو خراب کرده...هنوز شهرداری نیومده ، اگرم بیاد کلی می خنده از دست این...طفلی زنش اومده پیش مادر من داره گریه می کنه می گه...هرچی نامحرمه داره تو خونه منو می بینه!
جدا بعضی از مردا چقدر ترسو اند...
در کل این وبلاگت از اون یکی به نظرم قشنگتره...
هم طرحش...هم حرفش...دیگه شاعرا یه وب واسه شعر دارن یه وب واسه حرف...دیگه...ای بابا!
این همه گفتم راجع با این متن قشنگت حرفی برای گفتن ندارم...یعنی جای حرف نذاشتی...
عکسم همینطور...
ولی می گم:
عالی عالی عالی
راستی حالا چرا وایت برد استفاده نمی کنی؟!
پاسخحذفآهان ، مشکی رنگ عشقه؟!
تخته ات همین یه تیکه است مثل کلاس که کل کلاس یه تخته ی کوچیک داره و همه ی مطالب علمی و عشقی روش با یک قداست خاص گفته می شه!
درون سینه ام دردیست خونبار
نمی دانم چه می خواهم بگویم
موید و پیروز باشید!
به مسعود گرامی :
پاسخحذفممنون که سر زدی
نظر لطفت من اون یکی یه تیکه از وجودم پس بیشتر دوسش دارم
دو پست اخرتون رو الان خوندم،
پاسخحذفنمیدونم! ولی میتونم پیش بینی کنم چه حس مزخرفیه اون روز اخری که اخرین کلاسه دوره کارشناسیه!
ولی خب چی کار میشه کرد! ایشالا کنکورتون رو به بهترین شکل بدین و دوره ارشدتون هم مثل کارشناسی پر باشه از خاطره های زیبا:) و این که خاطره های گذشتون به تازگی روزهایی که اتفاق افتادن تا همیشه توی ذهنتون بمونه و به داشتن شون افتخار کنید:)
و این که گروه های دوستیتون و جمع زیبای رفاقت هاتون هم همیشه براتون موندگار باشه:)
به زاد چهر گرامی :
پاسخحذفاز روز آخر تنهایی روز آخر که مزخرف در مورد ارشدم هر چی خدا بخواد همون میشه .
خدا نگه داره همه جمع دوستی روخاطراتم هیچ کدوم پاک نمیشه کما اینکه خیلیاش باد پا شه :)
ممنون که سر زدیید .
چقده من دير مي رسم ...شرمنده
پاسخحذفديگه فكر كنم دل خورشيد هم وا شده باشه
اما خيلي نايسه هم تصوير هم متن
به پرشان گرامی:
پاسخحذفتوتصویر که هنوز گرفته نمیونم باز شد از خودش بپسید
خورشید چرا گرفته ای بار دگر
پاسخحذفنکند عشق توهم رفته با یار دگر
عالی مثل همیشه
روزگارتون شیرین مثل قند
به گ .الف گرامی :
پاسخحذفسلام
پستش بدون شرح اما بدون شک توش از یار خبری نیست